نوشته شده توسط : رومینا علامه

فقدان، تاثير پلاريتة واضح، براي موج V، كه معمولاً در وراي رشته‌هاي آوران شنوايي توليد مي‌شود، با متغيرهاي ديگري كه معمولاً كه در اين ميان، بر زمان نهفتگي تاثير مي‌گذارند، توجيه مي‌شود.

همانطور كه Don و همكاران اشاره كردند (1996)، «تغييرپذيري اساسي كه به زمان نهفتگي قلة موج V اثر مي‌گذارد، هر تاثير پلاريتي را حتي هنگاميكه از ارزيابي‌هاي مطلق استفاده مي‌كنيم، مغشوش مي‌كند» علاوه بر اين، حتي تفاوتهاي انواع سمعک زمان نهفتگي در موج I، به صورت ثابتي وجود ندارد. يك توجيه ارائه شده براي تاثيرات ناسازگار پلاريته كليك، روي موج I دخالت بيشتر، مناطق فركانس بالاي حلزون در پاسخ و مشكل در تعيين تغييرات فاز اندكي است كه در مناطق فركانسي ويژه، رخ مي‌دهد.

در هر صورت تاثيرات پلاريتي ثابت، هنگام ثبت پاسخ فركانس ويژه موج I با تن‌برست يا با روش‌هاي derived band، قابل مشاهده نيست. تغييرپذيري، از جمله تغيير پذيري عصبي و تغييرپذيري پاسخ فردي دلايل اصلي پيچيده و متناقض بودن متون در مورد پلاريتي و ABR هستند.

لذا توصيه‌ها در مورد انتخاب كلينيكي پلاريته محرك، واگرا (متفاوت) هستند.

بعضي محققين، پلاريتة متناوب را پيشنهاد كرده‌اند، زيرا آرتيفكت‌ الكترومغناطيسي ناشي از محرك و نيز آرتيفكت CM كه با هر قطبيت همراه است، به صورت موثري در حين معدل‌گيري حذف مي‌شود. و نسبت سيگنال به نويز بهبود مي‌يابد و موج I به آساني و به صورت مطمئني بويژه در سطوح شدتي بالا، مشاهده مي‌شود.

در هر صورت بدون اطمينان يافتن از كاليبراسيون پلاريتة محرك در دستگاه AER نمي‌توان يقين داشت كه پلاريتة انتخاب شده از روي دستگاه (سيگنال الكتريكي با پلاريتة خاص) دقيقاً هماني است كه به گوش بيمار ارائه مي‌شود. مثلاً بسادگي ممكن است با تغيير ترمينال‌هاي (پاسخ‌ها) هدفن (روي گوشي يا اينسرت) پلاريتة موج آكوستيكي، معكوس شود يعني اينكه حركت ديافراگم در جهت عكس باشد. همچنين احتمال معكوس شدگي فيزيولوژيك پلاريتي از ديافراگم مبدل تا گوش داخلي وجود دارد. هر نقض منفرد در اين زنجيره مي‌تواند پلاريتة موثري ايجاد كند كه برعكس پلاريتة مطلوب است. استفاده از پلاريتة متناوب، راه حلي ساده براي مشكل فوق به شمار مي‌آيد زيرا در اين وضعيت، تفاوتي نمي‌كند كدام پلاريته در ابتدا و كدام يك در مرحلة بعد ارائه مي‌شود، و در نهايت نيز حداقل شكي در مورد پلاريتة محرك وجود ندارد.

پلاريتة متناوب در AERهاي زودرس‌تر، تحريك با پلاريتة متناوب، كاستيهاي كلينيكي جدي دارد. همانطور كه در فصل 4، ذكر شد، تغيير در پلاريتة تحريك استراتژي مهمي در تعيين جزء SP (با پلاريتة متناوب) در مقابل جزء CM (با پلاريته‌هاي منفرد [جداگانه]) است. تاثير پلاريته محرك به ABR قبلاً در اين بخش توصيف شد.



:: برچسب‌ها: سمعک , سمعک اتیکن , سمعک اینترتون , سمعک استارکی , سمعک فوناک , سمعک زیمنس , سمعک ویدکس , سمعک یونیترون , انواع سمعک , انواع سمعک ها , خرید سمعک , قیمت سمعک , سمعک هوشمند ,
:: بازدید از این مطلب : 12
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 30 فروردين 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رومینا علامه

تفاوتي را بين ABRهاي برانگيخته شده با M, -O در هيچكدام از سطوح شدتي، ثبت نكردند. هر محرك Chirp در هر صورت، ABR را با دامنة بزرگتر نسبت به محرك‌هاي كليك مرسوم، ثبت كرد. در بين سه نوع chirp، A-chirp، واضح‌ترين امواج ABR را بدست داد و بخصوص در سطوح شدتي خيلي پايين، خيلي موثر بود، در اين سطوح، دامنة موج V سه برابر از موج بدست آمده با كليك بزرگتر بود. محققين كارآمدي احتمالي A-chirp را براي كاربرد كلينيكي در ABR بخصوص در برآورد آستانه‌هاي شنوايي، توصيه كردند.

تن‌برست: Tone Bursts

امروزه، به صورت مرتب در ارزيابي ABR براي برآورد حساسيت شنوايي در مناطق فركانسي مجزا، به ويژه در نوزادان و كودكان، مورد استفاده قرار مي‌گيرند. كمترين سطح پاسخ، براي جز V از ABR كه توسط محرك تن‌برست بدست آمده، در 10 دسي‌بل آستانة شنوايي رفتاري براي يك فركانس تن خالص براي اغلب بيماران مبتلا به كاهش شنوايي حسي بدست مي‌آيد. بيش از 90 درصد بيماران، تفاوت 20 دسي‌بل را نشان مي‌دهند. كاربرد كلينيكي محرك تن‌برست در برآورد الكتروفيزيولوژيك، آستانة شنوايي تن خالص در فصل 8 توضيح داده شده است. آنچه در اينجا گفته مي‌شود. تحقيقات ابتدايي از كاربرد تن‌برست در تحريك ABR است. همانگونه كه در بخش قبلي در مورد قطبيت محرك، ذكر شد، تفاوت‌هايي كه در ABRهاي برانگيخته شده با محرك‌هاي تن‌برست نمایندگی سمعک زیمنس در مناطق فركانسي متفاوت، روشني‌هايي را در مكانيزم‌ فيزيولوژي حلزوني، و بويژه، پاسخ‌هاي حلزون به قطبيت انبساطي در مقابل انقباضي ايجاد مي‌كند.

چند تن از محققين با ABR، پديدة Forward masking را مورد آزمايش قرار داده‌اند. Walton و همكاران، پوشانندهاي maskers تن‌برست و سيگنال‌هاي probe را در تحقيق روي آزادي از ماسكينگ، به عنوان عملكرد سن در بزرگسالان مورد بررسي قرار دادند. با استفاده از پارادايم Forward masking. محققين دريافتند تفاوت سني، در تغيير زمان نهفتگي موج V، با فواصل كوتاه (مثلاً 16 ميلي ثانيه) بين ماسكر و پروب، براي فركانسهاي تن‌برست بالاتر (مثلاً 4000 و 8000 هرتز) وجود دارد، اما براي فركانس‌هاي پايين‌تر (HZ1000) خير. رهايي از ماسكينگ، كه يك ارزش زمان نهفتگي مبنايي براي ABR است، تقريباً هميشه تحت شرايط همة محركها، و گروههاي سني، با يك فاصلة حداقل 64 ميلي ثانيه‌اي بين masker و سيگنال پروب، كامل بود.

Modulated Tones: تن‌هاي مدوله شده:

توصيف‌هايي از ABR ايجاد شده با محركهايي كه از نظر فركانس مدوله شده‌اند و آنهايي كه از نظر دامنه، مدوله شده‌اند، وجود دارد. سيگنال‌هاي FM , AM جاي ديگري در فصل ASSR، توصيف شده‌اند. Legendre Sequences و Maximum Length Syquences (MLS) از مجموعة پالس‌ها، نيز در تحريك ABR مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اگرچه اين روش‌ها ممكن است احتمالاً كارآمدي جمع‌آوري داده‌هاي ABR را افزايش دهند و زمان تست را كاهش دهند، تاييد كلينيكي براي آنها كافي نيست.

تفاوتي را بين ABRهاي برانگيخته شده با M, -O در هيچكدام از سطوح شدتي، ثبت نكردند. هر محرك Chirp در هر صورت، ABR را با دامنة بزرگتر نسبت به محرك‌هاي كليك مرسوم، ثبت كرد. در بين سه نوع chirp، A-chirp، واضح‌ترين امواج ABR را بدست داد و بخصوص در سطوح شدتي خيلي پايين، خيلي موثر بود، در اين سطوح، دامنة موج V سه برابر از موج بدست آمده با كليك بزرگتر بود. محققين كارآمدي احتمالي A-chirp را براي كاربرد كلينيكي در ABR بخصوص در برآورد آستانه‌هاي شنوايي، توصيه كردند.

تن‌برست: Tone Bursts

امروزه، به صورت مرتب در ارزيابي ABR براي برآورد حساسيت شنوايي در مناطق فركانسي مجزا، به ويژه در نوزادان و كودكان، مورد استفاده قرار مي‌گيرند. كمترين سطح پاسخ، براي جز V از ABR كه توسط محرك تن‌برست بدست آمده، در 10 دسي‌بل آستانة شنوايي رفتاري براي يك فركانس تن خالص براي اغلب بيماران مبتلا به كاهش شنوايي حسي بدست مي‌آيد. بيش از 90 درصد بيماران، تفاوت 20 دسي‌بل را نشان مي‌دهند. كاربرد كلينيكي محرك تن‌برست در برآورد الكتروفيزيولوژيك، آستانة شنوايي تن خالص در فصل 8 توضيح داده شده است. آنچه در اينجا گفته مي‌شود. تحقيقات ابتدايي از كاربرد تن‌برست در تحريك ABR است. همانگونه كه در بخش قبلي در مورد قطبيت محرك، ذكر شد، تفاوت‌هايي كه در ABRهاي برانگيخته شده با محرك‌هاي تن‌برست در مناطق فركانسي متفاوت، روشني‌هايي را در مكانيزم‌ فيزيولوژي حلزوني، و بويژه، پاسخ‌هاي حلزون به قطبيت انبساطي در مقابل انقباضي ايجاد مي‌كند.

چند تن از محققين با ABR، پديدة Forward masking را مورد آزمايش قرار داده‌اند. Walton و همكاران، پوشانندهاي maskers تن‌برست و سيگنال‌هاي probe را در تحقيق روي آزادي از ماسكينگ، به عنوان عملكرد سن در بزرگسالان مورد بررسي قرار دادند. با استفاده از پارادايم Forward masking. محققين دريافتند تفاوت سني، در تغيير زمان نهفتگي موج V، با فواصل كوتاه (مثلاً 16 ميلي ثانيه) بين ماسكر و پروب، براي فركانسهاي تن‌برست بالاتر (مثلاً 4000 و 8000 هرتز) وجود دارد، اما براي فركانس‌هاي پايين‌تر (HZ1000) خير. رهايي از ماسكينگ، كه يك ارزش زمان نهفتگي مبنايي براي ABR است، تقريباً هميشه تحت شرايط همة محركها، و گروههاي سني، با يك فاصلة حداقل 64 ميلي ثانيه‌اي بين masker و سيگنال پروب، كامل بود.

Modulated Tones: تن‌هاي مدوله شده:

توصيف‌هايي از ABR ايجاد شده با محركهايي كه از نظر فركانس مدوله شده‌اند و آنهايي كه از نظر دامنه، مدوله شده‌اند، وجود دارد. سيگنال‌هاي FM , AM جاي ديگري در فصل ASSR، توصيف شده‌اند. Legendre Sequences و Maximum Length Syquences (MLS) از مجموعة پالس‌ها، نيز در تحريك ABR مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اگرچه اين روش‌ها ممكن است احتمالاً كارآمدي جمع‌آوري داده‌هاي ABR را افزايش دهند و زمان تست را كاهش دهند، تاييد كلينيكي براي آنها كافي نيست.

 



:: برچسب‌ها: سمعک , سمعک اتیکن , سمعک اینترتون , سمعک استارکی , سمعک فوناک , سمعک زیمنس , سمعک ویدکس , سمعک یونیترون , انواع سمعک , انواع سمعک ها , خرید سمعک , قیمت سمعک , سمعک هوشمند ,
:: بازدید از این مطلب : 38
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 فروردين 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رومینا علامه

براي نرولوژيست ها واژه نروپاتي دلالت دقيقي دارد، و به پاتولوژي رشته هاي اعصاب محيطي برمي گردد، و نه به پاتولوژي در جسم سلولي نروني آنها، (كه به آن نرونوپاتي يا گانگليونوپاتي گفته مي شود)

نروپاتي به سه گروه تقسيم مي شود. دميلينيزاسيون، آكسوني و مختلط.

البته گزارش هاي منتشر شده اي از «نروپاتي شنوايي» در بيماريهاي قطعي شنوایی سنجی نرولوژيك نظير اختلال نرودژنراتيو آتاكسي Friedreich وجود دارند.

Rapin و Garvel (2006-2003) توضيح مي دهند كه اعصاب محيطي نظير عصب هشتم مغزي با ميلين محصور شده اند و به اين ترتيب از سلولهاي شوان جدا شده اند، در صورتيكه ميلينيزاسيون نرون هاي سيستم عصبي مركزي (از هسته حلزوني تا مراكز شنيداري راسي تر) توسط سلول هاي oligodendroglial صورت مي پذيرد. اين دو دانشمند، تمايز واضحي بين طبيعت آناتوميك و فرآيند پاتولوژيك سلول هاي شوان در مقابل سلول هاي oligoderoglial قائل هستند.

علاوه بر اين اين محققين، مشخصات دو نوع عمومي از نروپاتي را توضيح مي دهند:

نروپاتي دميلينه اوليه و نروپاتي آكسونال اوليه. ويژگي نوع اول فعاليت ناهمزمان است اگر تركيبي از آكسون هاي دميلينه و نرمال در عصب وجود داشته باشند، نهايتا طولاني شدن دميلينيزاسيون باعث اختلال عمده خواهد گرديد و بالاخره به مرگ آكسون منتهي خواهد شد.

Rapin و Garvel (2006-2003) اشاره مي كنند، كه در هر صورت واژه "auditory dys-synchrony" براي توصيف اين شكل از نروپاتي مناسب نيست. اين نويسندگان، جدي بودن كاربرد نامناسب واژه «نروپاتي شنوايي» را به ترتيب زير بيان مي كنند:

از ديدگاه بيولوژيك، استفاده كوركورانه از واژه نروپاتي در اختلالات سلولهاي عقده مارپيچي و آكسونهاي آنها كه با سلولهاي شوان، ميلينه شده است، و نيز در آسيب هاي راه هاي مركزي شنيداري كه با سلولهاي oligodendroglial ميلينيزه شده اند نامناسب است و درست ماننداين است كه تمايزي بين كاهش شنوايي انتقالي و حسي عصبي، قائل نشويم. بنابراين ما پيشنهاد مي كنيم كه:

1) اختلال شنوايي ناشي از آسيب به سلول هاي مويي، كاهش شنوايي حسي ناميده شود.

2) اختلالاتي كه از طريق آزمونهاي رفتاري، الكتروفيزيولوژيك، و تحقيقات پاتولوژيك، به صورت اختصاصي به ضايعات سلولهاي عقده مارپيچي و آكسون هاي عصب هشتم مربوط مي شوند را «نروپاتي شنوايي» بناميم.

3) به اختلالات راههاي شنوايي مركزي (ساقه مغز، تالاموس، قشر مغز) كاهش شنوايي مركزي، اطلاق كنيم.



:: برچسب‌ها: سمعک , سمعک اتیکن , سمعک اینترتون , سمعک استارکی , سمعک فوناک , سمعک زیمنس , سمعک ویدکس , سمعک یونیترون , انواع سمعک , انواع سمعک ها , خرید سمعک , قیمت سمعک , سمعک هوشمند ,
:: بازدید از این مطلب : 10
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 فروردين 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رومینا علامه

فيستول پري لنف:

الكتروكاكلئوگرافي به صورت ويژه در بيماران مشكوك به PF يا بيماران قطعي PF، به منظور تلاش براي يافتن يك تست ابژكتيو و وابستنه به گوش براي اين بيماري، گمراه كننده كه تشخيص آن دشوار است، انجام گرديده است.

Gibson (1992) از مانور ايجاد فشار درون قفسه سينه استفاده كرد، تا علائم كلينيكي PF در حين الكتروكاكلئوگرافي افزوده شوند. اختصارا براي اين كار از بيماران خواسته مي شد، تا نفس هايشان را حدود 20 ثانيه نگاه دارند و سپس به آرامي و به صورت ثابت روي ديافراگم فشار بياورند. الكتروكاكلئوگرافي قبل هنگام و بعد از تست فشار داخل قفسه سينه اي Intrathoracic Pressure Test انجام مي گرديد. داده هاي مربوط به 78 بيمار كه با جراحي اكتشافي، بيماري P.F قعطي شده بود. جمع آوري گرديد.

SASS و همكاران (1997) يافته هاي الكتروكاكلئوگرافي را براي روش TT، در سه بيمار PF گزارش كرد. تشخيص با جراحي اكتشافي، تاييد گرديد. معيار غيرطبيعي بودن نسبت ، 41/0 بود. خلاصه اينكه تغييرات از خط مرجع اين سه بيمار، شبيه بيماران مبتلا به هيدروپس بود. درهنگام افزايش فشار داخل قفسه صدري، اجزاء SP و AP اين سه بيمار، در مقايسه با پاسخهاي ثابت شده از گروه بيماران مينيري، ثابت نبودند (unstable). محققين اين الگوي يافته ها را در اين سه بيمار، سازگار با تشخيص PF دانستند.

با توجه به فقدان اجماع در مورد دموگرافي، و درمان فيستول پري لنف، در مورد ارزش قیمت سمعک ارزان تشخيصي الكتروكاكلئوگرافي در اين بيماري، عدم توافق وجود دارد.

نتايجي كه ازمطالعات الكتروكاكلئوگرافي در فيستول پري لنف گرفته شده مربوط به گروه اندكي از اين بيماران است، معيار روشني براي تاييد بيماري از طريق جراحي يا استراتژي تشخيصي ديگر وجود ندارد، يافته هاي الكتروكاكلئوگرافي سازگاري ندارند و سوالات در مورد روشهاي آماري براي آناليز داده ها وجود دارد.

بيماري Lyme:

Selman و ديگران (2002)، به صورت كلينيكي از ارزيابي الكتروكاكلئوگرافي به منظور تلاش براي افتراق بيماران مبتلا به مينير از بيماري Lyme استفاده كرده اند. آنها فلسفه اين تلاشها را شباهتهايي كه در علائم كلينيكي اين دو بيماري وجود دارد، ذكر كرده اند. الكتروكاكلئوگرافي با استفاده از الكترود TT در 91 بيمار  مبتلا به مينير و 11 بيمار با تشخيص بيماري Lyme صورت پذيرفت علائم، سرگيجه، وزو گوش، و كاهش شنوايي حسي عصبي، درهر دو گروه مشترك بود كه شامل همه بيماران مبتلا به مينير و 54 درصد (6 تا 11) از بيماران مبتلا به بيماري Lyme مي شود.

يافته هاي الكتروكاكلئوگرافي در 71 درصد از بيماران مينيري و 5/45 درصد از بيماران Lyme با هيدروپس آندولنفاتيك، سازگار بود (نسبت  افزايش يافته)

براساس اين يافته ها، محققين به بيماران مبتلا به Lyme پيشنهاد كردند كه ارزيابي كاملي در مورد احتمال هيدروپس آندولنفاتيك انجام دهند كه شامل الكتروكاكلئوگرافي نيز مي شود.



:: برچسب‌ها: سمعک , سمعک اتیکن , سمعک اینترتون , سمعک استارکی , سمعک فوناک , سمعک زیمنس , سمعک ویدکس , سمعک یونیترون , انواع سمعک , انواع سمعک ها , خرید سمعک , قیمت سمعک , سمعک هوشمند ,
:: بازدید از این مطلب : 7
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 فروردين 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رومینا علامه

تفاضل فعاليتي كه در الكترود لوبول ثبت شده از فعاليت الكترود پيشاني (فرق سر)، نه تنها تداخلات نويزي را كاهش مي دهد بلكه بر دامنه بعضي از امواج ABR مي افزايد.

با يك الكترود جمجمه اي (cephalic) (كه در جايي روي سر واقع شده) و يك الكترود غيرجمجمه‌اي (noncephalic) تداخلات مربوط به هر كدام، حذف مي شود، و تنها پاسخ از طريق الكترود جمجمه اي به دست مي آيد. هنگاميكه اجزاي اوليه ABR تجمع نمي يابند، كه يك كاستي محسوب مي شود، هيچ پس زدن سهوي اجزاي پاسخ رخ نخواهد داد كه خود يك مزيت محسوب مي شود.

كارآيي CMR معمولا بر حسب نسبت خروجي آمپلي فاير (فعاليت الكتركي كه قیمت سمعک ویدکس پس از تقويت بدست مي آيد) تنها با يك ورودي (بدون مزيت فرآيند تفاضل) به خروجي آمپلي فاير با دو ورودي همسان به دست مي آيد.

 

معمولا نسبت CMR بيش از 10000 است و معني آن اين است، كه فعاليتي كه به صورت يكسان توسط دو الكترود، ثبت مي شود، (به عنوان تداخلي الكتريكي)، 10000 بار كمتر از دامنه فعاليتي است كه توسط الكترود noninverting ثبت مي شود. معمولا اين نسبت به صورت dB بيان مي شود كه در مثال بالا نسبت 10000 بار معادل 80 دسي بل خواهد بود. نسبت  برابر 10dB ،  برابر 20dB و  برابر 40dB خواهد بود.

 

Artifact Rejection : يك ويژگي ضروري در دستگاه هاي الكتروفيزيولوژي شنوايي، توانايي آنها در مشاهده فعاليت الكتريكي است كه به آنها وارد مي شود. فعاليت الكتريكي كه توسط الكترودها ثبت مي شود، مجموعه اي از EEG، AER ، و تداخلات الكتريكي ناخواسته است كه قبل از فيلتراسيون و معدل گيري ثبت مي شوند. حتي در اين مرحله هم ورودي به CMR و تقويت مي رود. مشاهده سيگنال EEG، كه معدل گيري نشده است مي تواند ما را از وجود آرتيفكت ناشي از حركت بيماري آرتيفكت نروماسكولار، تداخلات الكتريكي 60 هرتز، يا تداخلات فركانس بالاي ديگر، مطلع كند. از طريق شاخص artifact rejection كه در دستگاه تعبيه شده نيز مي توان به وجود اين آرتيفكت ها پي برد. مشاهده بصري سيگنال EEG روش بهتري است تا بتوان نوع تداخل و نيز احتمالا منبع آن را تشخيص داد.

آرتيفكت در ثبت AER، يعني فعاليت الكتريكي كه بخشي از پاسخ محسوب نمي شود، و نمي بايست در آناليز پاسخ دخالت داده شود. آرتيفكت ممكن است الكترومگنتيك باشد و خاستگاه آن منبع خارجي باشد (و نه بيماري) (مثلا هدفن ها يا وسايل الكتريكي) يا اينكه الكتروفيزيولوژيك بوده و خاستگاه آن خود بيمار باشد. نظير پتانسيل هاي نروماسكولار كه به حركات بيمار مرتبط هستند. 



:: برچسب‌ها: سمعک , سمعک اتیکن , سمعک اینترتون , سمعک استارکی , سمعک فوناک , سمعک زیمنس , سمعک ویدکس , سمعک یونیترون , انواع سمعک , انواع سمعک ها , خرید سمعک , قیمت سمعک , سمعک هوشمند ,
:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 9 فروردين 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رومینا علامه

انشعاباتي از اين شريان به لابيرنت وستيبولي و حلزون مي‌روند، جايي كه استرياواسكولاريس يكي از مقاصد اصلي است، و يك منبع داخلي خوني به شمار مي‌آيد.

دو شريان Vertebral در سطح شكمي  ساقه مغز Pos-medulla boundavy به هم مي پيوندند سمعک زیمنس اکسپرینس و شريان قاعده اي را تشكيل مي دهند. اين شريان در سطح شكمي ساقه مغز تداوم يافته، و سپس به شريان مغزي – خلفي تقسيم مي‌شود. خونرساني پونز عمدتا از انشعابات Paramediom و شاخه‌هاي Short circumferential شريان قاعده‌اي است. مخچه cerebrum از شريان‌هاي فوقاني و تحتاني inferior cellebllar خون مي‌گيرد، و نيز از شاخه‌هايي از شريان قاعده‌اي.

توزيع vertebrobasilar شامل طناب نخاعي فوقاني مدولا، مخچه، پوتر، بخش‌هايي از مغز مياني، در مناطق خلفي و داخلي لبهاي تمپورال و نيز لب‌هاي اكسي پيتال مي‌شود.

سيستم Vertebrobasilar مناطقي از سيستم شنوايي را كه در ايجاد ECOCHG و به مقاديري ABR و ASSR درگير هستند را خونرساني مي‌كند.

شريان‌هاي Vertebral ممكن است، يك اندازه نباشند و نيز شاخه‌هاي شريان‌هاي vertebral و Basilar و انشعابات آنها ممكن است از فردي به فرد ديگر تفاوت داشته باشند. نتيجتا انسداد يك مكان مشخص از يك رگ، ممكن است علائم و نشانه‌هاي كلينيكي گوناگوني ايجاد كند.

تاثير ضايعه شريان مغزي خلفي بر جريان خون به وضعيت حلقه willis بستگي دارد.

ساقه مغز، مخچه، تالاموس ممكن است در اثر تنگي يا انسداد شريان Basilar يا هردو شريان‌هاي vertebral دچار انفاركتوس يا بدي عملكرد گردند. اغلب در انفاركتوس ساقه مغز انسداد شاخه‌هاي شريان Basilar مشاهده مي‌شود.

شريان كاروتيد داخلي Internal Carotid اغلب مناطق سيستم شنوايي را در بالاي سطح مغز خونرساني مي‌نمايد، مناطقي كه مولد پاسخهايي نظير 40HzERD ، AMLR، ALR، P300 و MMN هستند.

پاسخ P300، از آنجا كه حداقل بخشي از آن، از هيپوكامپ، منشاء مي‌گيرد لذا به سيستم خونرساني vertebro basilar وابستگي دارد.

شريان مغزي قدامي anterior cerebral artry به  قدامي بخش‌هاي مياني، نيمكره‌هاي مغزي خونرساني مي‌كند.

شريان مغزي مياني middle cerebral artry ،  خارجي نيمكره‌هاي مغزي را خون مي‌دهد.

بنابراين مناطق آناتوميك كه در توليد AMLR و ALR به نظر مهم مي‌آيند، يعني مناطق «گيروس تمپورال فوقاني، گيروس هشل، اينسولا، و مناطق پارتيال تحتاني، توسط شريان مغزي مياني، خونرساني مي‌شوند.



:: برچسب‌ها: سمعک , سمعک اتیکن , سمعک اینترتون , سمعک استارکی , سمعک فوناک , سمعک زیمنس , سمعک ویدکس , سمعک یونیترون , انواع سمعک , انواع سمعک ها , خرید سمعک , قیمت سمعک , سمعک هوشمند ,
:: بازدید از این مطلب : 7
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 فروردين 1399 | نظرات ()